13 مرداد 1400 - 10:26

پایان دولت دوازدهم و یک عبرت

دولت آقای روحانی به کار خود پایان داد. دولتی که نام تدبیر و امید برخود گذاشته بود اما عملکرد و کارنامه هشت ساله آن نشان می دهد نام دولت خیال و عبرت برایش زیبنده تر و با واقعیت منطبق تر است.
نویسنده :
محمد صرفی
کد خبر : 9576

پایگاه رهنما:

ششم شهریورماه سال 1392 نخستین دیدار هیات دولت تدبیر و امید با رهبر معظم انقلاب اسلامی برگزار شد. دیداری که طی آن مقام معظم رهبری(مدظله العالی) از آقای روحانی تعریف و تمجید کرده و در ادامه به حاضرین توصیه می کنند؛ «نمی شود از دشمن و روش های خصمانه‌ای که کرده، انتظار دوستی و محبّت و صمیمیّت داشت. نمی گوییم از اینها استفاده نکنید، امّا می گوییم اطمینان نکنید، اعتماد نکنید، چشم به آنجا ندوزید، چشم به داخل بدوزید.»

هشت سال بعد، مهم ترین نکته ایشان در آخرین دیدار (ششم مردادماه 1400) با رئیس جمهور و اعضای کابینه دولت تدبیر و امید از این قرار بود؛ «یک تجربه را من بخصوص یادداشت کرده‌ام، حرفی است که من مکرّر [در گفتگو] با شماها و با مردم تکرار کرده‌ام، حالا هم همان حرف را تکرار میکنم؛ این تجربه عبارت است از بی‌اعتمادی به غرب؛ آیندگان باید از این تجربه استفاده کنند. در این دولت معلوم شد که اعتماد به غرب جواب نمی دهد؛ به ما کمک نمی کنند و هر جا بتوانند ضربه می زنند.»

اعتماد در لغت به معنای تکیه کردن و سپردن کاری یا چیزی به کسی است. دولت تدبیر و امید مدعی است که در جریان مذاکره و توافق هسته ای، به آمریکا اعتماد نکرده بوده است اما واقعیت چیز دیگری را نشان می دهد. دولت، پیشرفت کشور و حل مشکلات را به توافق با غرب سپرد و درباره نفس توافق نیز هیچ تضمینی برای عمل آمریکا و اروپا به تعهداتشان وجود نداشت. این یعنی به حرف و امضای آنها تکیه کردیم. این اگر اعتماد نیست، پس چیست؟!

وقتی منتقدان دلسوز به آقای ظریف هشدار دادند که آمریکا به تعهدات خود عمل نکرده و زیر میز خواهد زد، او با اطمینان خاطر گفت امکان ندارد آنها از توافق خارج شوند و اگر چنین کنند مقبولیت خود را از دست می دهند. آمریکایی ها به راحتی و با یک امضا از برجام خارج شدند و این خروج برای آنها عملاً هیچگونه هزینه ای اعم از سیاسی، حقوقی، اقتصادی و امنیتی نداشت. این بی هزینگی چنان واضح و البته تاسف بار بود که ایران حتی نتوانست براساس ساز و کار برجام در برابر این بدعهدی آمریکا دعوای حقوقی علیه واشنگتن اقامه کند و مجبور شد بر اساس عهدنامه مودت سال 1955 به لاهه شکایت کند. شکایتی که عملاً هیچ تغییری در موازنه وضعیت ایجاد نکرد.

وقتی مذاکرات هسته ای میان ایران و 1+5 در جریان بود، رهبر معظم انقلاب اسلامی از عدم خوش بینی خود به مذاکرات گفتند و افزودند در عین حال مانع ادامه آن نخواهند شد. همان زمان برخی عنوان کردند که مذاکره و دیپلماسی میدان خوش بینی و بدبینی نیست. گذر زمان و رخدادهای بعدی ثابت کرد حق با کدام دیدگاه بود.  

اگر امروز مواضع پیشین را بازخوانی می کنیم، غرض و هدف گرفتن مچ این و آن و سرزش دولتمردان بابت خطاهای محاسباتی و تحلیلی شان نیست. مسئله اینجاست که این تقابل همچنان ادامه دارد و کسی که از تجارب تلخ پیشین درس نگیرد، دچار خسران مضاعف شده و لطمات بیشتری در آینده خواهد خورد.

آنهایی که امروز هم از ضرورت مذاکره و توافق با آمریکا دم می زنند، به نظر می رسد دچار یکی از این دو خطای تحلیلی هستند؛ نخست آنکه به ماهیت و ریشه این تقابل توجه نکرده و آن را به مسائل و پرونده هایی مانند فعالیت های هسته ای ایران، برد موشک ها و نفوذ و حضور منطقه ای ایران تقلیل می دهند. حال آنکه جوهره و ماهیت این تقابل بسیار راهبردی تر و فراتر از این پرونده های عینی است. همان چیزی که آمریکایی ها به درستی به آن توجه داشته و در مقطعی -زمان اوباما- از آن به عنوان «روح برجام» یاد می کردند. اوباما امید داشت برجام مسیری برای انقلاب زدایی از ایران گشوده و جمهوری اسلامی را به سوی نرمالیزاسیون سوق دهد.

خطای دوم عبارت است از این ادعا که دشمن بسیار قوی است و ما ضعیف و چاره ای جز کوتاه آمدن نیست. درباره توازن قوای دو طرف و مقایسه آن، می توان مباحث متعددی را مطرح کرد اما فارغ از وضعیت این موازنه، این تصور که سازش کردن موردی با آمریکا و دادن امتیاز در فلان پرونده فشار را کاهش می دهد، تحلیلی کاملاً غلط است. تجربه نیز موید این ادعاست. امتیاز دادن در یک پرونده خاص آمریکا را برای افزایش فشار و امتیازگیری در سایر پرونده ها ترغیب می کند. همانطور که امروز می بینیم دولت بایدن بطور رسمی احیای برجام را منوط به آغاز مذاکرات موشکی و منطقه ای کرده است.

دولت آقای روحانی  به کار خود پایان داد. دولتی که نام تدبیر و امید برخود گذاشته بود اما عملکرد و کارنامه هشت ساله آن نشان می دهد نام دولت خیال و عبرت برایش زیبنده تر و با واقعیت منطبق تر است.

ارسال نظرات